عروس قریش (مریم بصیری)

33
کتابخانه شهید احمد

عروس قریش (مریم بصیری)

بسم حبیب

در پناهِ پناه‌بخش

جستاری بر کتاب عروس قریش نوشته مریم بصیری

در سالهای اخیر نویسندگان سراغ شخصیتهای مختلف و مهمی از تاریخ صدر اسلام رفتهاند و زندگی این افراد را که عموما از بزرگان و تاریخ سازان هستند، در قالب رمانهای گوناگون تاریخی روایت کردهاند. افرادی که پیش از این تنها نامی از آنان را همراه با مختصری از زندگینامه و کارهایشان، به صورتی غیر جذاب در کتابهای درسی دوران مدرسه و یا برنامههای تلویزیونی خوانده یا شنیده بودیم. اما این زیبا رمانهای تاریخی – مذهبی، با تصویرسازی مکانی خوب و بیان شرایط فرهنگی، اجتماعی، سیاسی و اقتصادی آن زمان، شخص حاضر در تاریخ را برایمان زنده میکند و خواننده به جای خواندن یک متن صرفا تاریخی که جذابیت ندارد، میتواند به همان زمان و مکان سفر کند و همراه با آن شخصیت هم زیستی داشته باشد.

این اتفاق در کتاب عروس قریش اثر زیبای سرکار خانم مریم بصیری نیز به خوبی رخ داده است. در این اثر نویسنده سراغ شخصیتی بسیار بسیار متواضع، غریب و از خود گذشته رفته است که هربار در تاریخ با او مواجه میشوم، حسی آمیخته با لطافت و ملاحت و بزرگواری نسبت به ایشان پیدا میکنم. و حال با خواندن این اثر یک حس دیگر به مجموعه احساساتم اضافه شد: امنیت!

در عروس قریش، ما با حضرت آمنه زندگی میکنیم. آمنه از ریشه “ا م ن” و به معنای ایمن و در امن و امان است و هنگام خواندن این کتاب، شما کاملا امنیت را احساس میکنید. هم امنیتی که آمنه را در برگرفته بود و هم امنیتی که آمنه به دیگران میداد و همه دوستش داشتند و از بودن با او لذت میبردند. این زیبا دختر مکه، غلامان و کنیزان را هم پناه می‌داد و به کمک درماندگان می‌شتافت و هیچ‌گاه به خاطر جایگاه و زیباییش به کسی فخر نفروخت و مردم را برابر و در کنار هم می‌دید.

دختری از خانواده‌ای حنیف و مهم در مکه که پدرش وهب از بزرگان بود و آمنه‌اش را در دوران زنده به گور کردن دختران و نقش درجه چندم زنان و دختران در جامعه، بسیار بسیار دوست داشت و نیکو تربیتش کرد و آمنه از سرآمدان دختران مکه شد. به بیان نویسنده: “اول و آخر هرچه حُسن بود، خود آمنه بود. آمنه الفبای ملاحت را همه یک جا داشت.”

همراه با کتاب ازدواج ایشان و عشق زیبایشان نسبت به حضرت عبدالله را میخوانیم. زندگی زیبایی که در ظاهر چند ماه بیشتر طول نکشید اما زیباییهایش همواره با آمنه بود.

پس از عبدالله، آمنه به فرزند در راهش بیش از پیش اخت گرفت. فرزندی که هرچه به زمان تولدش نزدیک‌تر می‌شد از او بیشتر شگفتی میدید و از دور و نزدیک کاهنان و راهبان و منجمان به مکه می‌آمدند چراکه نشانه‌های تولد والا‌ترین انسانی که قرار بود پا بر زمین بگذارد را دیده بودند و این والاترین انسان را آمنه در خود مراقبت می‌کرد، و چه کسی بهتر و بزرگوارتر از آمنه برای نگهداری از پیامبر آخرالزمان؛ کسی که هم در پناه است و هم پناه بخش.

و پیامبر به دنیا آمد و برای آمنه انگار که با فرزندش عبدالله هم برگشته بود. به محمد که نگاه می‌کرد هم عبدالله را می‌دید هم فرزندش را، محبت و مهر پسرش همه غم و غصه‌هایش را دور انداخت اما این فقط برای مدتی کوتاه بود.

مکه چندان امن نبود و مجبور بودند کودک را به دایه بسپارند…

و این برهه از تاریخ و تنهایی آمنه در این اثر چقدر خوب به تصویر کشیده شده است. آمنهای که برای او داغ عبدالله به قدر کافی سنگین بود و حال غم دوری از فرزند هم به آن اضافه شد. او از بزرگترین فداکاران تاریخ است و خدا به خانم بصیری خیر کثیر عطا کند که این اثر را نوشت تا ما کمی بیشتر با این بزرگ بانوی تاریخ آشنا شویم. بانویی که برای حفظ جان رسول خدا، از خود گذشتگی کرد و در طول 5 سال تنها دو یا سه بار فرزند دلبند و یادگار همسر عزیزش را دید تا این امانت الهی را سالم به دست زمان برساند.

شاید اگر این کتاب را یک مرد می‌نوشت، انقدر زیبا فضای زندگی حضرت آمنه، رابطه دل انگیزش با عبدالله و ارتباط پر از مهر و لطافت او با فرزندش به تصویر کشیده نمی‌شد اما با هنرمندی و هنرنمایی سرکار خانم بصیری، این مسائل به زیبایی روایت شده‌اند و کتاب سراسر آمنه است، سراسر شور و شیدایی و کرامت و بزرگی این گرانقدر مادر رسول خدا.

آمنه برازنده ترین اسم را داشت، ایمن و در پناهی که خودش برای همه به خصوص فرزندش محمد، پناه بخش بود…

اگر این کتاب را مطالعه کردید، تجربه مطالعه خود را در قسمت نظرات به اشتراک بگذارید.

با کتابخانه شهید احمد همراه باشید ..

نظر (2)

  1. طاها هادی زاده

    نویسنده چه زیبا تعبیر کرده که :
    “اول و آخر هرچه حُسن بود، خود آمنه بود. آمنه الفبای ملاحت را همه یک جا داشت.”

  2. کاربر سایت

    دیباچه اش را مطالعه کردم نشان از کتابی پر مغز و داستانی میدهد

دیدگاه خود را اینجا قرار دهید