پژوهش چیست؟
پژوهش چیست؟
اگر مسألهای یا پرسشی برای جستجوگر به وجود آمده است و میخواهد برای رسیدن به پاسخ آن، به کتاب خدا رجوع کند، او باید بداند بر ضرورت رجوع به کتاب آگاهی داشته باشد و اگر با اندکی تلاش نتوانست به پاسخ دست پیدا کند، بداند که این راه نیاز به تلاش فکری و عملی بیشتری دارد.
با وجود چنین پرسش یا مسألهای اولیهای برای اینکه به «عنوان مسأله»ای قابل رجوع به کتاب دست پیدا کنیم نیاز است دو کار باید انجام شود:
- تحلیل دغدغه یا پرسش یا مسأله در منطق نیازهای انسان: اصلاح پرسش یا سوال یا مساله بر اساس نیازهای حقیقی
- تحلیل پرسش یا سوال یا مساله به عناصر (موضوعها یا مفاهیم) تشکیلدهنده آن
در ابتدا درباره ارتباط میان نیازهای انسان و کتاب حقایق سخن گفته شده، سپس درباره مورد 1 و بعد از آن درباره مورد 2 بررسی میشود.
1. رابطه نیازها با حقایق ثابت
انسان دارای نیازمندیهایی است و تلاشهایی که در زندگی در عرصههای مختلف انجام میدهد با انگیزه پر کردن این نیازهاست. هدایت، در صورتی که بخواهد تحقق داشته باشد، باید بر پایه این نیازها باشد.
1-1.قرآن و نیازهای انسان
خداوند نسبت به وقایعی که در زندگی انسان رخ میدهد سکوت نکرده است و او را نسبت به چگونگی مواجهه درست با آنها آگاه ساخته است. این امر در هر زمانی از زندگی بشر بوده و با نزول قرآن به نهایت حضور کلام در زندگی تکامل یافته است.
کلام خداوند که برای هدایت انسان و جامعه نازل شده جوابگوی مسألههای پدیدار شده در هر زمان است. بر همه انسانها لازم است اولا زندگی خود را منفک از نظام وحیانی ندانسته و ثانیا در صدد کشف گزارههای عقلی قابل ارجاع یا همان معیارهای تقوا برای هر واقعهای در زندگی خود باشند.
برای این منظور ابتدا لازم است هر کس خود را مخاطب قرآن بداند. انسانی که در قرائت قرآن، مخاطب بودن خویش را به تمامی وجود درک کند با نیازی عمیق برای دریافت، که در حالت خشوع انسانی تجلی مییابد، به دنبال فهم حقیقت از کلام الله مجید خواهد بود.
متن قرآن دارای این قابلیت است که از جهات مختلف در آن اندیشیده شود. به دلیل آنکه غرض خداوند دارای مراتب است، و هر یک از مخاطبان متناسب با نیازهای خود میتوانند به دریافت هدایت نائل شوند.
با تغییر نیازها و تحول آنها آیات برای مخاطب به گونهای دیگر جلوه میکند. همانند نور که در مواجهه با منشور به طیفهای مختلفی قابل تمایز است.
در این صورت قرآن حقیقتی ثابت دارد که با نیازهای مختلف انسان فهمی خاص از آن حقیقت برای انسان ایجاد میشود. هر قدر از یک سو تحلیل نیازها و تفصیل آنها با قدرت بیشتر ی انجام شود و از سوی دیگر فهم آیات با دقت و عمق بالاتری صورت پذیرد، بهره و استفاده انسان از آیات بیشتر و قویتر خواهد بود.
2-1.ارزیابی نیازها در چارچوب نیازهای حقیقی
نیازهای انسان که مربوط به هر زمان و هر لحظه است توسط ربّ او به کمال سوق مییابد. در واقع علت وجود نیازمندی در انسان، دریافت کمالی متناسب است. این کمال تنها با وجود خداوند حاصل میشود و تأمین آن بر عهده تقوا گذاشته است.
انسانی که دغدغه تقوا دارد و انسانی که این دغدغه را ندارد، در انتخاب امور زندگی و چگونگی پرداختن به آنها متفاوت است. وقتی بنای کسی بر تقوا باشد سعی میکند از همان ابتدای مواجهه با هر امری، مورد رضایتبودنِ خدا بودن را مورد توجه قرار دهد.
انسان متقی از ابتدا سعی میکند از مواجهه با مسائل غیرضروری دوری کند تا برایش دغدغه و نیازی ایجاد نکند و مسائلی که لازم است برای او ایجاد دغدغه کند را مورد توجه قرار دهد. چنین فردی پس از اینکه امری برای او مطرح شد لازم است برای تعامل درست با آن، آن امر را از جهت نیاز بررسی کند.
طبق منطق تقوا باید فرایندی وجود داشته باشد تا مواجهههای انسان اصلاح شود و فرد بداند که رویارویی خود را چگونه تنظیم کند. از آن چیزهایی که باید برحذر باشد دوری کند و هر چیزی را در منظر و مرآی خود قرار ندهد و اگر در معرض مواردی قرار گرفت که برای او آسیب دارد از آن صرف نظر کرده و به سوی امری حقیقی متمایل شود. میتوان از پرسشهایی مانند زیر، به عنوان چنین فرایندی یاد کرد:
- آیا آن امر از دسته نیازهایی است که لازم است به آن بپردازد؟
- سطح مورد نیاز بودن آن نسبت به سایر نیازها چقدر است؟
- برخورد لازم با آن نیاز چگونه باید باشد؟
- مسیر اجابت آن نیاز چیست؟
- ارتباط نیاز با نیازهای دیگر از نظر اجابت چه می باشد؟
نیاز انسان به تقوا و دانستن بایدها و نبایدها همیشگی، پیوسته و در هر زمان است از این رو نیاز به متنی دارد که بتواند با رجوع به آن، متناسب با ظرفیت خود تقوا را به دست آورد. این متن باید قابلیت جوابگویی برای هر نیاز و هر سؤال برای مراجعه کننده را داشته باشد.
بر این اساس اولین نیاز انسان برای رجوع کتاب خدا، تقواست یعنی فرد برای فهمیدن معیارهای تقوا به کتاب مراجعه میکند. خداوند نیز طبق همان میثاق عبودیت و برای تحقق آن، این کتاب را نازل کرده است، بنابراین کسی جز آن کسی که در جستجوی تقواست نمیتواند از آن بهره بگیرد. در صورتی که این نیاز شکوفا شود، ارجاع به قرآن معنادار است و در غیر این صورت ارجاع با انگیزهها و مقاصد دیگری بیمعناست.
2. تبدیل مسأله اولیه به مسأله اصلاحشده
«مسأله» عنوانی برای نیازهایی از انسان است که لازم است برطرف شوند. برای اینکه این عنوان، بتواند انسان را در مسیر پاسخگویی به نیازهای حقیقی پیشببرد، باید سه کار در برخورد با هر عنوانی که به عنوان مسأله اولیه جلوه میکند، انجام شود. به علت تأثیر و تأثرهایی که در زندگی اجتماعی بین انسانها وجود دارد، ممکن است عناوینی بر اثر رواج بحثهایی به عنوان مسأله بر سر زبانها جاری شود، ولی اینکه چقدر این عناوین، بیانگر نیازهای حقیقی انسانها هستند که باید حل شوند، مقولهای است که باید در معرض ارزیابی قرار گیرد.
در سه عنوان زیر، سه کار پیشنهاد میشود که میتواند ما را در این راستا کمک کند.
1-2. توصیف موقعیت مربوط به مسأله
برای اینکه بتوان مساله را به نیازهای آن تحلیل کرد، در گام نخست میبایست موقعیتی که موجب بروز مساله شده است را به خوبی توصیف کرد.
هر پدیدهای در مکان و زمانی مشخصی هویت مییابد. وابستگی مسائل به زمان و مکان که به طور اختصار از آن به «موقعیت» یاد میکنیم، موجب میشود تا در تحلیل هر مسألهای به موقعیت آن به نحوی توجه کنیم. در این صورت است که میتوان موقعیتهای پیش آمده را با توجه به نیازهای مشخصی مورد مطالعه قرار داد.
کسی که میتواند در موقعیت مورد نظر، قدرت مشاهده از جوانب و ابعاد بیشتری را داشته باشد، میتواند شناخت تفصیلیتری نسبت به مسائل داشته باشد و در نتیجه توصیف دقیقتری از مساله مورد نظر را ارائه دهد. نوع و عمق مشاهده فرد در خارج، بر قدرت مطالعه او در قرآن، اثر دارد، زیرا به طور دقیق میداند در جستجوی چه چیزی است. [1]
2-2.جهتدهی دغدغههای مسأله به سوی نیازهای حقیقی از طریق قرآن
برای رجوع به کتاب خدا، باید نیاز حقیقی باشد. پس از شناخت نیاز باید از حقیقی بودن یا غیر حقیقی بودن آن توسط کلام وحی مطمئن شد و آنقدر نیازهای واقعی ولی غیر حقیقی و یا نیازهای غیرواقعی را مورد بررسی قرار داد تا به نیازی حقیقی دست یافت و آن را مورد اعتنا برای پاسخگویی قرار داد.
منظور از نیازهای حقیقی، نیازهایی است که هدایت انسان وابسته به آن است. برای نمونه چگونگی اداره جامعه، نیازی حقیقی است زیرا هدایت انسانها در گرو آن میباشد. و میتوان آن را به نیازهای حقیقی جزئیتر تبدیل کرد.
منظور از نیازهای واقعی، نیازهایی است که زندگی دنیایی انسان وابسته به آن است. نیاز به لباس و نیاز به خوردن از جمله نیازهای واقعی هستند که میتوانند به سمت نیازهای حقیقی سوق داده شوند و یا سر از نیازهای موهومی درآورند.
منظور از نیازهای غیرواقعی، نیازهایی موهومی و خیالی است. برای نمونه نیاز به تنوع در تمتعات دنیایی، نیازی غیر واقعی است.
دلیل تولید نابجا یا غلط و فهم حقایق نامربوط مربوط به همین عدم تشخیص درست در نیازهای صحیح است. بنابراین اختلال در نیاز که به صورتهای زیر بروز میکند علت اصلی عدم دریافت پاسخ متناسب از کتاب خدا است:
- تداخل نیازها
- توجه بیش از حد به نیازی
- توجه کم به نیاز
- اشتباه در تشخیص نیاز
- عدم تشخیص اولویت در نیاز
نیازهای انسان در بسترهای مختلف زندگی نمایان میشوند و در پسزمینه زندگی حضور دارند. در موقعیتهای مختلف برخی از آنها به صورت جدیتری خود را نشان میدهند و از بقیه مهمتر میشوند. بر این اساس هر نیازی که در موقعیتی برای فردی با اهمیت میشود به طور طبیعی با نیازهای دیگری نیز پیوستگی دارد.
لازم است بدانیم در حالتی که زندگی انسان به صورت بسیط و بدون پیچیدگی است، موقعیتها در قالب نیازها به انسان رخ مینمایانند. به عبارت دیگر، در حالت بسیط، انسان با عین نیازهای خود روبرو میشود. اما در موقعیتهای پیچیده به دلیل تداخل نیازها موضوعات که عناوینی از جریانات زندگی است خودنمایی میکنند. این موضوعات که در اثر مواجهه با بسترها و حاکمیتها پدیدار میشود موضوعاتی از بیرون قرآن هستند.
امروزه حوزههای زندگی انسان به صورت پیچیده در آمده است. در صورتی که بتوان آن را از پیچیدگی به سادگی تحلیل کرد میتوان راهی به سوی دریافت پاسخ برای پرسشهایی که در این حوزهها مطرح میشود یافت. در واقع بدون برگشت و تبدیل به سوی نیازها، نمیتوان عنوانهایی که در حوزههای علمی و غیر علمی مطرح میشود را به قرآن ارجاع داد و در این راه دچار سوء راهیابی خواهیم شد. در واقع این انسانها هستند که موضوعات موجود در زندگی خود را نامگذاری کردهاند، بنابراین نمیتوان این نامها را در کتاب خدا یافت، بلکه باید این نامها به نیازهای انسان ارجاع داده شوند.
3-2. تدوین مسأله جدید به کمک پرسش از نیازهای حقیقی
بعد از اینکه موقعیت به خوبی و تفصیلی توصیف شد، با توجه به بررسی نیازها و آن نیازهای حقیقی که مشاهدهگر یا جستجوگر مربوط به آن موقعیت دارد (یعنی دو گام پیشین)، او سعی میکند آن را در قالب پرسشهایی مطرح کند. سپس سؤالهای مطرحشده، دستهبندی شده و با عنواندهی این سؤالها، به عنوانی برای مسأله ناظر به نیاز حقیقی دست یافته میشود.
برای واضحتر شدن این سه گام، میتوان مثال زیر را پیگیری کرد: برای نمونه، در پژوهشی دانشگاهی بر اساس رایج شدن، قرار است مسأله «مقابله با استرس رزم» به عنوان مسألهای که میخواهیم به قرآن رجوع دهیم، در نظر گرفته شود.
در گام اول باید به توصیف موقعیتی که این مسأله مربوط به آن است بپردازیم. در این راستا، این موقعیت را چنین توصیف میکنیم:
استرس رزم برای توصیف از هم پاشیدگی حاد رفتاری در نیروهای نظامی به کار میرود، و مدیریت آن، با هدف بهبودبخشی به عملکرد نیروهای درحال جنگ و پیشبرد هرچه بهتر اهداف جنگ مورد استفاده قرار میگیرد. به گونهای بروز آن را به عنوان نوعی اختلال روحی روانی محسوب میکنند.
یکی از عرصههای زندگی مربوط به مقابله با دشمنان در مرزهای آبی و خاکی است. با توجه به حجم وسیع این میدان و لزوم مقاوم سازی سربازان در این عرصه ضروری است آنها را در برابر اضطرابهای و تزلزلهای ناشی از این تقابل محکم سازیم.
این اتفاق در ابعاد وجودی انسان رخ میدهد: 1. بُعد جسمانی؛ 2. بُعد شناختی؛ 3. بُعد عاطفی و 4. بُعد رفتاری. که هر یک شرح مخصوص به خود را دارد.
این اتفاق یا رخداد، وابسته به زمینه ظهور آن یعنی صحنههای درگیری و حضور در جنگ مطرح میشود.
دستهبندی عوامل تشدید کننده آن به عوامل طبیعی، نوع مواجهه با دشمن، شرایط جسمی و روحی جنگیدن، و مانند اینهاست.
در گام دوم باید نسبت مسأله با نیازهای حقیقی را بسنجیم:
در دیدگاه خدا، لزومی به داشتن هر جنگی نیست و بنابراین پرداختن به این اتفاق، تنها در صورتی که در راستای فرمان الهی باشد، امکان پرداختن و اصلاحگری برای آن وجود دارد. و در غیر این حالت، عذابهایی است که خداوند وعده آنها را به تعدیکنندگان داده است.
طبق دیدگاه قرآن در نبردی که برای احقاق حق صورت میگیرد، باید آمادگی کامل روحی و جسمی وجود داشته باشد. در صورت نقص در این آمادگی، شاهد بروز برخی مشکلات خواهیم بود.
پرداختن به این مسأله در صورت فوق از نیازهای حقیقی است و با چنین رویکردی لازم است به آن پرداخته شود.
در گام سوم، با توجه به موقعیت توصیف شده و نیازهای حقیقی، پرسشهایی که رسیدن به جواب آنها برای انسان ضروری دانسته میشود جمعآوری میشود. مانند:
در حالتی که نبرد بر اساس ارزشها رخ میدهد، آیا اساسا چیزی به نام استرس رزم معنا پیدا میکند؟
با توجه به دیدگاه قرآنی، در چه عرصههایی نیاز است که سربازان جبهه حق، از نظر استرس رزم، پوششدهی شده و این آسیب از آنها دفع و رفع شود؟
آمادگیهایی که این آسیب را دفع و رفع میکند چیست؟
عوامل ایجادکننده این آسیب چیست؟
عوامل مستحکمکننده در برابر این آسیب چیست؟
و…
با توجه به این نکات، به نظر می رسد دیدگاه قرآنی درباره استحکام نیروهای جبهه حق برای مقابله با جبهه باطل است. در نتیجه در این دیدگاه، به نظر میرسد «چگونگی استحکام نیروهای جبهه حق برای مقابله با جبهه باطل» عنوان اصلاحشدهای برای مسأله «مقابله با استرس رزم» باشد. این مسأله میتواند به صورت اختصاصی برای عرصههای جنگ نظامی یا جنگ روانی پژوهش شود.
.
3. تحلیل مسأله مورد تحقیق به مفاهیم تشکیلدهنده آن
هر مسأله، از تلاقی موضوعاتی در زندگی انسان به وجود میآید. پس میتوان با تحلیل مسأله میتوان به این موضوعات دست پیدا کرد. این کار، «تجزیه مسأله به موضوعهای مربوط به آن» نام دارد.
خوبی چنین کاری در این است که اگر عنوان مناسبی برای مسأله اصلی تحقیق، انتخاب نشده باشد با این پرسشها و موضوعها دقیقا معلوم میشود فرد در سیر فکری و تحقیقی خود، به دنبال چه چیزی است.
- برای پاسخ دادن به هر مسألهای، باید موضوعات مربوط به آن را شناخت. هر چه فهم ما درباره این موضوعات بیشتر و عمیقتر باشد، پاسخی که برای مسأله فراهم خواهیم آوریم دقیقتر و مناسبتر خواهد بود.
- شاید به دلیل وجود برخی شباهتهای واژهای و ظاهری میان مسأله و برخی آیات قرآن، تحقیقکننده به سرعت ترغیب شود که به سراغ این آیات رفته و به تندی جواب خود را بیاید؛ ولی باید بدانیم همین عجله، مانع رسیدن فرد به موضوعاتی میشود که برای پاسخ به مسأله تحقیق، باید درباره این موضوعات دیدگاه درست و جامعی داشت.
- وقتی بخواهیم درباره مسألهای، قرآنی بیاندیشیم و پاسخ آن را مبتنی بر دیدگاهی قرآنی بیابیم لازم داریم درباره موضوعاتی که به این مسأله مربوط هستند، دیدگاه قرآنی داشته باشیم. و گر نه دچار التقاط فکری میشویم.
- تا نتوانیم درباره این موضوعها، دیدگاه جامع و کلی را به دست آوریم نمیتوانیم درباره مسأله خود اظهار نظر کنیم.
- برای تعیین مسألههای بیرونی به موضوعات آن، باز هم میتوان از طرح پرسش کمک گرفت. پس از طرح سوال، با توجه به محدوده آن به بررسی و کند و کاو نسبت به مسأله پرداخته، موضوعاتی که لازم است در جواب به آنها پاسخ داده شود و سیر منطقی مباحثی که با سوال ما در گیر است را مشخص میکنیم.
درباره مسأله «برنامه و برنامهریزی در زندگی انسان»، آن را به اجزای کوچک تری تقسیم میکنیم. با طرح پرسشهایی به این موضوعات دست پیدا میکنیم:
- آیا لازم است انسان برای زندگی خود غایتی در نظر بگیرد؟ چرا و چگونه؟
- این غایت بر اساس چه معیاری انتخاب میشود؟
- آیا این مقصد برای همه انسانها یکسان است؟
- طبق چه معیاری باید برنامه زندگی تنظیم شود؟
- آیا لازم است انسان برای رسیدن به مقصد خویش برای خود برنامه مشخصی داشته باشد؟
- انسان چگونه و از چه راهی به مقصد خود نزدیک میشود؟
- موفقیت و سعادت چیست؟
- چگونه میتوان میزان موفقیت خود را ارزیابی کرد؟
- هر فرد بر اساس چه امکاناتی باید برای خود برنامه بریزد؟
- چه بخشی از امکانات وجود دارد و چه بخشی را باید فراهم کند؟
- چه عواملی به عنوان نیروهای کمکی در انجام برنامه مفید هستند؟
- موانع و آسیبهای موجود بر سر راه انجام برنامه کدامند؟
- انسان در این دنیا چقدر فرصت دارد؟ و چگونه باید از فرصتهای خود استفاده کند؟
این پرسشها، ما را درباره مسأله «ساختار برنامه و برنامهریزی در زندگی انسان» به موضوعاتی مانند زیر هدایت میکند:
- غایت، مقصد
- معیارها
- موفقیت و شکست
- نتیجه
- نزدیکی و دوری به مقصد
- فرصت و زمان
- امکانات انسان و نیروهای کمکی
- موانع حرکت به سوی مقصد
- و…
- در مسیر طرح پرسش، میتوان از توصیف پدیده بهره گرفت. این کار درباره مسائلی که در حوزههای تخصصی علم امروزی وجود دارند، بسیار ضروری است. با توصیف پدیدهای که مسأله، پیرامون آن شکل میگیرد به شکل دقیقتری میتوان به موضوعات مربوط به مسأله پی برد.
به نمونه دیگری توجه کنید. در مسألهای به نام «چگونگی ظهور افسردگی در انسان»، با توصیفی که در خود این علم درباره این مشکل وجود دارد میتوان به موضوعات زیر دست پیدا کرد.
توصیف پدیده: نوعی حزن يا غم كه بر انسان چيره شده و در او انواع نااميدی از انجام هركار و برنامهای را توليد میكند. در اين صورت رغبت و شوق فرد نسبت به زندگی و فعاليت درآن كاهش يافته كارهای خود را به سختی انجام میدهد و به سكون و توقف در بسياری از كارها تن میدهد.
این توصیف محقق را به تحلیل موضوعات زیر درباره مسأله یادشده میرساند:
- غم نسبت به گذشته و حزن نسبت به آینده
- ناکامی، ناتوانی، ناامیدی
- تأخیر در کارها و بیرغبتی
- سختی، پر هزینه بودن، بیفایدگی
- ناممکنی، بیچارگی، عدم تغییر در سرنوشت
- در توصیف پدیده، باید موضوعات پیچیده در آن را به صورت نیازهای ساده انسانی تبدیل کرد. برای نمونه ممکن است برای احساس ناممکنی در مثال بالا، اسم خاصی در آن علم در نظر گرفته شده باشد، اما توصیفکننده باید تعریفی که از این اسم وجود دارد را مورد نظر قرار دهد. به عبارت دیگر، از طریق توصیف سعی میکنیم به تفصیلیترین حالت موقعیتی که مساله را شکل میدهد، دست پیدا کنیم.
- ناگفته نماند که ممکن است در این بررسی نقطه نظراتی از ذهن ما نادیده گرفته شود که با بررسیهای قرآنی و روایی خود آن نواقص برطرف خواهد شد (ان شاء الله).
- طرح پرسشها و تحلیل عقلی مسأله، نیازمند تامل و وقت گذاشتن است، تا جایی که ممکن است نوشتن آن تا رسیدن به موضوعات مربوط به مسأله، خود به اندازه فصلی از یک کتاب باشد. بنابراین نباید به سادگی و به سان کاری آسان و دمدستی به آن نگاه کرد.
همانطور که در مجموع مطالب این درس دیده شد، تحلیل عقلی و برآمده از تعمق علمی در مساله مورد بررسی و نیز داشتن جهانبینی پیشینی قرآنی، دو مؤلفهای است که ما را در شکلدهی مسألهای صحیح برای رجوع به کتاب یاری میکند.
برای اولی نیاز به داشتن فعالیت علمی پیوسته و برای دومی نیاز به انس پیوسته با قرآن است. در این صورت، انجام یک تحقیق سریع و بدون زمینه علمی قرآنی و انتظار دریافت جواب سریع را باید به فراموشی سپرد. شگفتآورتر آنکه گاهی چنین جستجوگری بر درستی آنچه اینگونه به دست میآورد نیز اصرار داشته باشد. [2]
[1] در رابطه میان موقعیتها و مسالهها به سادگی فهمیده میشود که:
- در موقعیتها، نیازها زیاد هستند، در نتیجه مسألهها تنوع دارند. اما میتوان با زاویه نگاههای مختلف بر روی نیازهایی و در نتیجه مسألههایی متمرکز شد.
- در موقعیتها، مسألهها با یکدیگر ارتباط دارند و نیز با مسألههای برآمده از موقعیتهای دیگر ارتباط دارند. زیرا همگی آن به انسان ارتباط دارند که نیازهای آن با یکدیگر مرتبط است.
- در یک موقعیت میتوان به برآورد اجمالی یا احصای مسائلی از آن اقدام کرد. این امر، برای نگاه جامعتر هنگام رجوع به قرآن بسیار مفید و بلکه ضروری مینماید.
- در صورتی که موقعیت مواجهشده به صورت طرح موضوعی از موضوعات زندگی باشد لازم است موضوع در بستر مربوط به خود مشاهده شود تا بتوان آن را به صورت مسألهاش مشخص دنبال نمود.
- مسألههای سطوح مختلفی دارند برخی عامتر و برخی خاصتر هستند. بنابراین نیازی نیست که بستر به صورت شخصیه در نظر گرفته شود.
- به دلیل ارتباط نیازهای انسان با یکدیگر، تمرکز بر هر مسألهای، توجه به مسائل پیرامونی آن را در نیز در پی دارد. در این صورت انسان میتواند در تلاقی حقایق نازلشده مربوط به مسأله، به دیدگاه جامعتری دست پیدا کند. و در غیر این صورت بخشی از دانستنیهای مورد نیاز از چشمان او نادیده میافتد.
[2] متنی که در بالا مشاهده نمودید، فصل هفتم جلد 13 روش های تدبر در قرآن بحت عنوان «شیوه های رجوع به کتاب برای دستیابی به علم» از انتشارات قرآن و اهل بیت نبوت (ع) http://quranahlebayt.com/ می باشد.