اهمیت برنامه‌ریزی توحیدی و نحوه رسیدن به آن | قسمت سوم

قالب
یادداشت سردبیر خانواده

اهمیت برنامه‌ریزی توحیدی و نحوه رسیدن به آن | قسمت سوم

در نوشتار قبل متوجه شدیم مقصد اصلی زندگی فردی و اجتماعی انسان‌ها چیست و برنامه‌های مومنین قرار است حول چه محوری اولویت بندی شوند؟

اگر مقصد افراد به صورت واضح و مرحله به مرحله برایشان مشخص شد، در طول زمان افراد، دیگر بی انگیزه نمی‌شوند و نیروی محرکه آن‌ها برای رسیدن به مقصد همواره فعال خواهد بود ولی اگر مقصد مبهم باشد و فرد هیچ تصویر روشنی از آن نداشته باشد بعد از مدتی سرد شده و یا کلا برنامه‌ها و مقاصدش را به فراموشی می‌سپارد. نکته بسیار مهم این است که خداوند در قرآن تمام مقاصد انسان را واضح و بدون هیچ ابهامی بیان کرده است.

به میزانی که افراد نسبت به مقصد یا مقاصدشان احساس خلاء کنند و در پی به دست آوردن آن باشند یعنی به میزانی که فرد نسبت به مقصدش احساس نیاز می‌کند و طلب بیشتری برای به دست آوردن مقصد داشته باشد، عزم افراد جدی‌تر بوده و حتی اگر مدت زمانی طول بکشد تا مقصد محقق شود باز، هم‌چنان در پی مقاصد خویش خواهند بود. می‌دانیم هرچه ظرفی خالی‌تر باشد ( یعنی نیاز بیشتری داشته باشد )، اگر در مسیر درست و بدون انحراف قرار بگیرد بیشتر از سایر ظروف از آنچه که باید پر شود تا به مقصد برسد، پر می‌شود .

اگر تعریف افراد از نیازهایشان درست و اصلاح نشود، ممکن است مقاصد پیش رو تعریف کاملا متفاوتی با تعاریف قرآن کریم از مقصد داشته باشد و صرفاً افراد در پی به دست آوردن آن چیزهایی باشند که منافع دنیوی آن‌ها را تأمین می‌کند و از مقاصد اصلی و منافع پایدار و باقی غافل شوند.

این یک نکته بسیار بدیهی است که انسان نسبت به هرچه احساس نیاز کند، همان را مقصد خویش قرار می‌دهد و در پی به دست آوردن آن خواهد بود.

با نگاه دقیق و درست متوجه می‌شویم، مقاصد افراد همان نیازهای آنان است و اگر نیاز حقیقی افراد برآورده شود، مقاصد اصلی در زندگی انسان‌ها محقق می شود؛ در نوشتارهای قبلی بیان شد، یک از مقاصد خلقت انسان لقاء خداوند است؛ یعنی انسان به نحوی خلق شده است که به قرب خداوند و لقاء او نیاز دارد؛ به عبارت دیگر خداوند ظرفیت انسان را به نحوی طراحی کرده است که در صورت شکوفایی کامل به لقاء خداوند می‌رسد و علت گام گذاشتنش به این دنیا دقیقا همین بوده که تمام ظرفیت های وجودی‌اش شکوفا شود و ظرفیت لقاء خداوند متعال را پیدا کند. از منظر قرآن کریم، اوج شکوفایی ظرفیت انسان که به منزله شکر تمام ابعاد وجودی او است، عبودیت نام دارد. یعنی انسان به اندازه ظرفیت پیدا کردن برای لقاء خدا فقیر است  و به همان اندازه،  خداوند توان لقاء خودش را در وجود انسان قرار داده است.

هر چقدر مقاصد تفصیلی انسان در راستای مقصد اصلی و در طول آن باشد، زندگی انسان از تشتّت خارج می شود و آرامش و استحکام بیشتری بر زندگی حاکم می‌شود.

انسان‌ها برای برآورده شدن نیازهایشان و در واقع برای رسیدن به مقاصدشان، طلب و دعا دارند. نکته قابل توجه این است که  دعا بیشتر از آنکه جنبه لفظی داشته باشد، جنبه عملی به خود می‌گیرد و فرد هرقدر در عمل نشان دهد که دغدغه برطرف شدن نیازش را دارد، در واقع بیشتر و بهتر برای نیازش دعا کرده است.

مقدمات لازم برای رسیدن به مقاصد

هر فردی می‌داند اگر می‌خواهد به مقاصدش برسد و بواسطه آن، نیازهای حقیقی‌اش برطرف شود باید  مقدمات رسیدن به مقصد را بداند و آن‌ها را تامین کند. در واقع هر مقصدی، مقدمات متناسب با خودش (تجهیزات متناسب) را لازم دارد.

از جهت نگاه ساختاری به  برنامه‌ریزی برای رسیدن به مقاصد، لازم است معلوم شود در پی رسیدن به این مقصد چه نیازی پاسخ داده می‌شود؟ همچنین لازم است مسیر رسیدن به مقصد مورد نظر تعیین گردد؛ چرا که هر مسیری انسان را به مقصدی خاص می‌رساند و چنانچه مسیر یعنی محتوای برنامه و جهت حرکت برای رسیدن به مقصد درست نباشد، خبری از تحقق مقصد و رسیدن به آن وجود نخواهد داشت.

نکته قابل توجه در محتوای برنامه‌ها این است که محتوای برنامه هر فرد متناسب با شاکله، توان، استعداد، وظایف خواسته شده از سوی خداوند متعال و مراحل رشدی هر فردی است.

از جهت نگاه مهارتی به برنامه ریزی توجه به سه مولفه زمان، امور و فعل افراد، بسیار مهم و راهگشا هستند.

توجه به زمان به عنوان یکی از مهم‌ترین مولفه‌های مهارتی برنامه‌ریزی

تحقق برنامه‌ها بدون درنظر گرفتن مؤلفه زمان در آن‌ها محال است و علت اینکه بسیاری از کارها و برنامه‌ها پیش نمی‌رود به خاطر نداشتن زمان کافی و مناسب برای همه برنامه‌هاست.

معمولاً افراد بسیاری از نرسیدن به تمام برنامه‌ها و کم آوردن وقت همیشه شکایت دارند؛ و این در حالی است که افراد دیگر که به کارها و برنامه‌هایشان می‌رسند حتی یک دقیقه در شبانه روز زمان بیشتری نسبت به آنها در اختیار ندارند. به راستی علت اصلی کمی زمان برای عده بسیاری از افراد چیست؟ آیا واقعاً فقط میزان مشغله افراد سبب کم شدن زمان افراد می‌شود و یا به صورت حقیقی علت‌های دیگری وجود دارد که در صورت توجه به آن‌ها، زمان کافی برای تمام برنامه‌های افراد پیدا می‌شود.

 در ادامه به بعضی از باورهای اشتباه در مورد مؤلفه زمان و همچنین اشتباه‌های رایج در برنامه‌ریزی که منجر به کم شدن زمان افراد می‌شود اشاره می کنیم:

1. نیاز به زمان زیاد برای انجام هر برنامه

گاهی اوقات افراد احساس می‌کنند زمان کافی برای انجام کارها ندارند و به همین علت بسیاری از برنامه‌ها یا انجام نمی‌شوند یا نصفه رها می‌شوند.

همه افراد در طول هفته فقط 168 ساعت زمان دارند که در این مدت به انواع برنامه‌ها رسیدگی می‌کنند. بعضی از برنامه‌ها ثابت و همیشگی هستند و برخی دیگر بر اساس اقتضائات و مقاصد پیش می‌روند. اگر ما بتوانیم در برنامه‌های ثابت با خودمان مسابقه بگذاریم و آن‌ها را با سرعت کمی بیشتر انجام دهیم و به جای صرف وقت طولانی، آن‌ها را به صورت کم کم و خرده خرده و در میان سایر برنامه‌ها انجام دهیم، زمان بزرگ‌تری برای سایر فعالیت‌ها که به زمان بیشتر نیاز دارد، آزاد می‌شود و همین عامل در پیشبرد برنامه و اهداف، بسیار کمک کننده خواهد بود.

2. کارها به عنوان بار ذهنی

یکی از علت‌های مهمی که سبب می‌شود افراد زمان کافی برای انجام برنامه‌هایشان نداشته باشند این است که کارها و برنامه‌ها بیشتر بار ذهنی هستند تا کار واقعی. اگر یک کاری را شروع کنیم و به صورت بسته‌ای به اتمام برسانیم متوجه می‌شویم زمان انجام کارها کوتاه‌تر از آن چیزی هست که ما فکر می‌کردیم. ما معمولاً پوشه‌های بسیار زیادی از کارها را یا در ذهن یا روی کاغذ داریم و جرات نزدیک شدن به همه آن‌ها را نداریم و همیشه فکر می‌کنیم کوهی از کارها بر عهده و به دوش ماست؛ در حالی‌که اگر این حجم از کارهای متنوع را با قانون فَإذا فَرغتَ فَانصَب انجام دهیم خواهیم دید که اصلاً به  زمان طولانی نیاز نداشتیم.

3. عدم اتمام کارهای قبلی

یکی از علت‌هایی که سبب می‌شود افراد همیشه سرشان شلوغ باشد و همیشه بدون وقت باشند این است که کار و برنامه‌های قبلی تمام نشده، کار دیگری را شروع کنیم. مثلاً کسی که از مسافرت می‌رسد تا مادامی که تمام چمدان‌ها به صورت کامل جمع نشود او هنوز در سفر است و همین عامل روی بقیه برنامه‌ها سایه می‌اندازد. یا وقتی که کتابی را می‌خوانیم و لازم است که از آن خلاصه برداری کنیم تا خلاصه برداری‌ها کامل نشود، برنامه خواندن آن کتاب هنوز میان برنامه‌های دیگر است یا فردی که هنوز دوخت یک لباس را به اتمام نرسانده است و می‌خواهد لباس دیگری را برش بزند و… این افراد همیشه برنامه‌های قبلی‌شان روی برنامه‌های دیگرشان سایه می‌اندازد و مانع از رسیدن نور وهوای کافی به بقیه برنامه‌ها می‌شود و به نوعی انسان برای کارهایش زمان کم می‌آورد. همه می‌دانیم افراد فقط یک کار ندارند که اول آن را به اتمام برسانند و بعد کار دیگری را شروع کنند. معمولاً افراد همیشه چند کار را همزمان با یکدیگرانجام می‌دهند. برای اینکه مشکل بالا ایجاد نشود حتی المقدور، کارهایی را که می‌شود، به اتمام رساند و بعد سراغ بقیه کارها رفت. برای اتمام هر چه سریع‌تر کارها، می‌توانیم تمامی مراحل کار را به تفصیل بررسی کنیم و در این مراحل تفصیلی از دیگران حتی در اندازه چند دقیقه کمک بگیریم. توجه به این نکته بسیار ضروری است؛ ما برنامه‌ها را انجام نمی دهیم که راحت شویم و برویم سراغ کار بعدی، بلکه تمام  برنامه‌ها را به عنوان برنامه عبودیتی و عامل  رشد و شکوفایی خود می‌بینیم و از انجام آن‌ها استقبال می‌کنیم و با انجام آن‌ها حالمان خوب است. توجه به این نکته سبب می‌شود که از ورود برنامه‌هایی که به عبودیت ما ضربه می‌زند، به جمع تمام برنامه‌ها، خودداری کنیم.

4. مدت زمان انجام هر برنامه و معلوم نبودن زمان  تقریبی انتهای هر کار و برنامه‌ای

نوعاً افراد تصور شفاف و درستی از مدت‌زمان برنامه‌هایشان ندارند. ما معمولاً نمی‌دانیم اگر قرار است مقصدی یا بخشی از آن مقصد محقق شود، به چند ساعت زمان داریم؛ همچنین تصور شفافی از میزان زمان نداریم، مثلاً به صورت واقعی نمی‌دانیم 100 ساعت زمان، واقعاً چه اندازه است؟ برای این منظور لازم است میانگین زمان کارهای غیر ثابت احصاء شود تا معلوم گردد هر برنامه‌ای به صورت معمول چقدر زمان‌بر است؟ لازم به ذکر است معمولاً کارها زودتر از بازه زمانی که برایشان تعین کردیم تمام می‌شوند و همین عامل سبب بیشتر شدن زمان برای کارهای دیگر می‌شود.

چنانچه برناه‌ای زمان انتهایی‌اش معلوم نباشد، فرد وارد یک فرایند بسیار طولانی و ذیت کننده در برنامه‌ها می‌شود، به نحوی که هیچ کار و برنامه‌ای به انتها نمی‌رسد و همیشه پرونده همه برنامه‌ها باز است و فرد واقعاً دچار تشویش و بعد دچار نا امیدی از خود می‌گردد.

نکته دیگری که قابل توجه است این است که افراد زمان انتهایی برای برنامه‌ها تعیین می‌کنند ولی به دلیل اینکه یا زمان انتهایی را درست محاسبه نکرده‌اند یا پایبند به زمان تعیین شده نیستند یا برنامه دیگری به صورت پیشامد ناگهانی وارد برنامه می‌شود، باز هم کارها و برنامه‌ها می‌ماند. برای این منظور لازم است، فرد تشویق و تنبیه متناسب برای دوره رشدی خود را در نظر بگیرد1 و همچنین اگر برنامه را جزئی‌تر کند، راحت‌تر می‌تواند به زمان انتهایی هر برنامه‌ای پایبند باشد. به امید خدا در مورد نحوه رویارویی با پیشامدهای ناگهانی مطالبی خدمت بزرگواران تقدیم می‌شود.

5. معلوم نبودن مراحل تفصیلی هر کار و عدم علم کافی نسبت به برنامه

یکی از مواردی که سبب می‌شود که مدت انجام کار بسیار بیشتر از آنچه که باید، طول بکشد نداشتن علم کافی نسبت به کلیت برنامه و کار و ندانستن مراحل تفصیلی برنامه است. زمانی که فردی برنامه‌ای را آغاز می‌کند که هیچ آشنائیتی نسبت به آن ندارد، ساعت‌ها باید صرف وقت کند تا با اصول و کلیت کار و برنامه آشکار شود. این مورد بسیار وقت‌گیرتر خواهد بود اگر برنامه انتخابی اصلاً متناسب با شاکله فرد و نقش‌های او نباشد. خداوند متعال برای هر یک از افراد چه زن و چه مرد، متناسب با قالبشان، وظایفی را معین کرده است و اگر افراد بر خلاف این وظایف محوله دست به کاری بزنند، بعد از گذشت زمان بسیار احساس خسارت می‌کنند.

اگر کار و برنامه، متناسب با وظایف محوله از سوی خداوند متعال است ولی در مراحل ابتدایی بسیار وقت گیر است، لازم است افراد با رغبت به این برنامه‌ها پرداخته تا کم کم با آن انس بگیرند و نسبت به کلیت کار و مراحل تفصیلی آن علم لازم را پیدا کرده و با قاعده کار نیکو کردن از پر کردن است، در آن کار ورزیده شوند.

به امید خدا در نوشتار بعد به ادامه مطالب مرتبط در مورد زمان و برنامه‌ریزی اشاره می‌کنیم.​

  1. رجوع کنید به کتاب تشویق و تنبیه در دوره های رشد نوشته آقای احمد رضا اخوت []

دیدگاه خود را اینجا قرار دهید